باران ببار من مسافــــــری دارم ک پشت سرش آب نریختم...

***********

چقدر احمقانه است...

از قهوه ای تلخ...

انتظار فال شیرین داشته باشی...

این روز ها تلخ میگذرد.دستم میلرزد از توصیفش!

همین بس که:

نفس کشیدنم در این مرگ تدریجی مثل خودکشی است با تیغ 

کند....

مــــــــــرد باش...

کاش بهت فهمونده بودم:::

زَمـیــن بـِـه مَـرد بــودَنـَـت نــیــآز دآرِه ،مــَـرد بــآش

مــَـردونــِـه حـَـرفـــ بــِـزَن ...

مــَـردونــِـه بــِـخـَـنــد ....

مــَـردونــِـه عــِـشـــق بــِـوَرز .

مــَـردونــِـه گــِـریــِه کــُن ،

مــَـردونــِـه بــِـبــَخــش ...

مـَـرد بـآش ، نـَـه فــَـقــَط بــآجـِـســمـِـت ، بــآنـِـگــآهــِـت ، بــآ اِحــســآســِـت ، بــآ آغــوشــِـت

مــَـردبـــآش وَ هــیــچـــوَقـــت نــآمــَـردی نـَـکــُـن...

مـَـخــصـوصــآ بـَـرآی کـَســی کـِـه بـِـه مـَـردونـِـگـیـت تـِـکـیـِـه کـَـردِه وَ بــآوَرِت کـَـردِه

مــــــــــَــــــــــرد بــــــــــــــآشــــــــ ـ ـ ـ . . .

تـــــــــــکه تـــــــــکه شدم
براي رسيدن به تو
پا پيش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام روياهايم كردم
انصاف نبود
تو كه ميدانستي با چه اشتياقي
خودم را قسمت ميكنم
پس چرا
زود تر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردي
براي خداحافظي ، خيلي دير بود
خيلي دير ... .

اگـــــــــــــــــه
اگه قبلا بهت میگفت,عشقم,عمرم,نفسم...

ولی الان فقط شدی تکیه کلامش(عزیزم)...

اگه قبلا میگفت خودم مواظبتم

ولی الان میگه مواظب خودت باش...

اگه قبلا تمام وقتش مال تو بود...

ولی الان میگه اگه وقـــــــــت کنم زنگت میزنم...

اگه قبلا آخرین حرفش دوستت دارم بود...

ولی الان هنوز حرف نزده میگه کاری نداری؟!!....

بدون یکی تمام وقتش رو گرفته...

شاید دیگه دوستت نداره...

شاید شدی یه خاطره کم رنگ...

که فقط مجبوره تحملت کنه...

بهتره با پای خودت از زندگیش بری بیرون...

وگرنه خودش میندازدت بیرون...

دلم لکــــ زده
بــــــرای یکــ عاشقــــانه ی آرام
که مـــــــــــرا
بنشـــانی بر روی پاهایتـــــــ

بگــذاری گله کنــــــــم

از همـه این کابــوس هـــــایی

که چشـــم تـــــــو را دور دیده اند

دلتنگـی را بهـــــانــه می کنــــم

ســرم را پنهـــــــان کنــــــم

در گـودی گلویتــــــــ

تمـــــام ریه ام را پـــــر کنــــــــم

از عطر مردانــــــــه اتـــــ...

سرگرمي تو
شده بازي با اين دل غمگين و خستم....
يادت نمياد
اون همه قول و قرارايي که با تو بستم....
با اين همه ظلم 
تو ببين باز چجوري پاي قول و قرار من نشستم....
نشکن دلمو...
بخدا آهم ميگيره دامنتو عاقبت يه روز....
نگو بي خبري
نگو نميدوني دلم پر از يه نفرين سينه سوز....
نگو بي خبري
نگو نميدوني وقتي که نيستي گريه شده کار....
اين دل عاشق شب و روز....

دل آدما شیشه نیست که روی آن٬ ها کنیم

با انگشت یه قلب بکشیمو آب شدنش رو تماشا کنیم

رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشبدی

باید مردونه پاش وایستی

خداا........ تورو خدا .... یه شوهر
فقط یدونه ...
به حق این شب ها عزیزت...
خواهش میکنم ازت ...

گفتم:مادر!
گفت:جانم!
گفتم:درد دارم!
گفت:بجانم!
گفتم:خسته ام!
گفت:پريشانم!
گفتم:گرسنه ام!
گفت:بخور از سهم نانم!
گفتم:كجا بخوابم!
گفت:روى چشمانم!
گفتم:پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت:اى خدا ذليلت كنه،بميرى راحت بشم از دستت.